ربیع الاول شروعی بر غم های اهل بیت!

ساخت وبلاگ
محرم و  صفر پر کشیدند و ربیع الاول از راه رسید

نمیدانم چرا عوام الناس حلول ربیع الاول را به همدیگر تبریک می گویند

ربیع الاول را باید شروع غم های اهل بیت ( علیهم السلام ) دانست

پیامبر چند روزی بیش نیست که رحلت نموده! تنی چند از صحابه در حالی که هنوز جسم مطهر پیامبر رحمت دفن نشده در محلی به نام سقیفه ی بنی ساعده جمع شده و سودای خلافت در سر می پرورانند ولی در آن سو علی (ع) مشغول مراسمات دفن و کفن و عزاداری پسرعم خویش است و توجهی به این مسائل ندارد.. بی شک او و فاطمه هم اکنون غمگین ترین انسان های روی زمین اند...

در این روزها حق مسلم علی از وی غصب می شود.. حقی که پیامبر بارها و بارها بر آن تاکید داشت و حتی اواخر عمر مبارک این موضوع را گوش زد کرد ولی صحابه های نادان به پیامبر رحمت ، کسی که جبرئیل اورا تنها نیاز خود می دانست، کسی که عزرائیل برای ورود به خانه اش اذن ورود طلبید، تهمت می زنند که در حال یاوه گوییِ هنگام مرگ است...

در سقیفه حق علی را غصب می کنند و ابوبکر می شود خلیفه... علی وقتی نوپابودن اسلام را می بیند و احتمال نفاق و تفرقه در امت رسول الله را مشاهده می کند به توصیه پیامبر صبر پیشه می کند و گوشه عزلت بر می گزیند، علی می داند که پیامبر و خاندانش برای رحمت و مودت آمده اند نه دشمنی و کینه... فاطمه خطبه ی فدکیه را جاری می کند... شبیه ترین خطبه ها به خطبه های پیامبر... ولی برای گوش های کر و چشم های نابینا ...

دشمنان علی هنوز دست بردار نیستند و می خواهند از او بیعت بگیرند.. اما هیهات.. علی هرگز تن به خفت نداده و نخواهد داد.. مدام فرستاده ای را به سویش می فرستند... ولی علی هرگز بیعت نمی کند.. ابوبکر نگران و مضظرب از مقامش - چون می داند رضایت آل رسول برای بقای خلافتش لازم و ضروری ست -  عمر و قنفذ و خالد بن ولید ( لعن الله علیهم ) را برای آخرین بار به خانه علی و فاطمه می فرستد..

فاجعه ای رخ می دهد که نباید... خلاصه اش این است : خانه ی وحی را آتش می زنند... دخت نبی بین در و دیوار می ماند... پهلویش می شکند و جنینش سقط می شود... علی را دوره می کنند و ریسمان به گردن در کوچه های مدینه به سمت دارالحکومه می کشند... چند باری بازوان فاطمه در دفاع از حریم ولایت مورد ضرب غلاف شمشیر آن نامردان قرار می گیرد...

آه... ای قلم... چگونه میتوانی تاب بیاوری این مصیبت هارا..

چه کشیدی ای مادر...چه کشیدی ای اول مظلوم روزگار... علی...

 فاطمه در بستر بیماری می افتد... از علی به اکراه بیعت می گیرند...

و دیری نمی پاید بیت الاحزان فاطمه بی مادر می شود...

آری ربیع الاول شروع غم های اهل بیت است... شروعی ست بر شهادت مادرم زهرا... شروعی بر شکافته شدن فرق پدر امت رسول الله... شروعی است بر پاره پاره شدن جگر ِ جگرگوشه پیامبر و شروعی ست بر روی نیزه رفتن سر مبارک حسین مظلوم...

 

شهادت مادرم افسانه نیست...

اجرک الله یا صاحب الزمان...

 

یادداشت های شخصی امید آهرون...
ما را در سایت یادداشت های شخصی امید آهرون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5omid-aharoune بازدید : 220 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 19:00